رمزداده نمیشود(رمز قدیمی،اونایی که دارن بخونن)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

خواب...

از سرکار که اومدم 

خوابیدم مثلا میخواستم کل امروز و بخوابم 

والان یه ساعته که بیدار شدم 

کلا ۳ ساعت خوابیدم

میخوام دوسه تاقرص خواب بخورم و تا فردا بیدار نشم

حال روحیم اوکی نیس نه به خاطر اکس و این داستانا

کلا بهم ریختم و وقتی بهم ریخته باشم میتونم بشینم و

واسه ترک دیوارم های های گریه کنم 

باید بخوابم

وقتی خوابم حالم بهتره...

۸ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

کارای احمقانه

خدا امشبم به خیر بگذرونه 

من کلا افتادم رو دور کارای احمقانه....

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

مرگ طبیعی

دیشب بعداز کلی بحث بین قلب و مغزم

پاشدم رفتم طبقه پایین و با اب سرد صورتمو پاهامو شستم

بیشتر وقتا وقتی سر درد دارم پاهامو که با اب سرد 

میشورم حالم بهتر میشه دیشبم همینطور شد

چایی رو بخاری بود یه چای واسه خودم ریختم و یه پرتقالم

برداشتم اومدم تو اتاقم 

چایی رو که خوردم فاز دلتنگی پرید 

گفتم خوب شد پیام ندادما چه کار ضایعی میشد اگه پیام میدادم

بازم خوابم نمیبرد ساعت ۵ بود فک کنم تونستم بخوابم

ساعت ۸ باید میرفتم یه ازمایش میدادم که نرفتم 

یعنی حالشو نداشتم برم 

کلا امروز کار مفیدی نکردم فقط رو تخت ولو بودم

فردام سرکارم

دوباره افتادم تو فاز بی حوصلگی

از خودم خوشم نمیاد ،تو اینه به خودم نگاه میکنم اصن از خودم راضی

نیستم رژیمو کلا ول کردم

دستبندمم هنوز نفروختم که ادامه ی کار دندونامو انجام بدم

کلا حالم خوب نیس 

همش با خودم درگیرم 

همش باخودم حرف میزنم

میگم من که اهل خودکشیو این داستانا نیستم.تا اخرین

لحظه ی زندگیمم واسه بهتر شدن زندگی تلاش میکنم 

ولی خداییش دیگه خسته شدم کاش یه جوری بشه 

مرگ طبیعی خودش بیاد سراغم 

دیگا واقعا حال کار کردن ندارم

الان۹ بهمنه و فقط ۶ روز از حقوق گرفتنم میگذره

و فقط یه تومن از پولم مونده تا اخر ماه 

تازه ماشینمم ۴ تومن خرج داره

 

۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

بحران شبانه

ساعت ۴ و بیست دقیقه س

خوابم نمیره 

به شدت سردرد و حالت تهوع دارم

همش دارم به کارای احمقانه فک میکنم...

چند بار اومدم به اکسم پیام بدم دلم برات تنگ شده 

بعد گفتم نههههههه این غلط و نکن

دوباره دستم رفت پیام بدم

باز مغزم گفت نکن فردا بشینی گریه کنی جوابمو نداد 

اونوقت من بهت میخندم

قلبم گفت نهههه جواب میده

مغزم گفت ارررره حتما جواب میده دختره ی احمق 

حق نداری اینکارو بکنی ☹

فعلا مغزم پیروز شده

حالا ببینیم تا روشن شدن هوا و خروج از بحران دلتنگی شبانه

چه اتفاقی میوفته

خدا خودش کمک کنه خوابم ببره من حوصله ی افسردگی بعداز 

کارای احمقانه رو ندارم....

۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف

مصاحبه..

تعداد کسایی که برای مصاحبه اومده بودن

۸۲ نفر بودن 

۲تا  خانم برای مصاحبه اومده بودن و دونفر دونفر میرفتیم برای 

تو اتاق و ازمون چندتا سوال میپرسیدن 

و مدارک رو نگاه میکردن و بعدم میگفتن برید باهاتون تماس میگیرم

من تقریا نفر ۳۰ رفتم داخل ازم چندتا سوال پرسید که خمه رو جواب دادم

سوالا جوری بود که کسی که کار کرده حتما میتونه جواب بده

و ۸۲ نفری که اونجا بودیم ۹۰ درصد شاغل بودن و خیلیاشون تو بیمارستان کار

میکردن  مسلما خیلیا جواب اون سوالا رو راحت میدن

بعدش میرن دنبال فاکتورهای مهم دیگه،سن کمتر سابقه کار تو بیمارستان و ...

از من جوونتر خیییییلیا اونجا بودن سابقه کار بیمارستانم که ندارم...

فکر نمیکنم دیگه بهم زنگ بزنن

اعصابم خورده از اینکه هی میری و باید منتظر باشی بهت

خبر بدن  خب همونروز یهو بگید اقا قبولید یا قبول نشدید...

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

استرس....

االان تو بیمارستانیم و توسالن کنفرانس نشستیم 

تعدادی که اومدن بالاتر از ۳۰ نفرن فک کن ۵۰ نفر یا شایدم ۵۵ نفر

تو این مرحله هم باز ریزش هست تا ۳۰ نفر اصلی انتخاب شن

خیلی استرس دارم 

 

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

مصاحبه

بچه هاااااا

من فردا ساعت ۹ صبح مصاحبه دارم

یعنی همه چی خوب پیش میره؟؟؟؟؟

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

من یکی از اون ۳۰ نفرم😍😍😍😍😍

من یکی از اون ۳۰ نفرم!!!!

باورتون میشه؟؟؟؟؟؟؟

دارم از خوشحالی بال در میارم 😍😍😍😍😍

امروز بهم زنگ زدن چهارشنبه ۹ صبح مصاحبه دارم

خدایاااااا باورم نمیشه😁😁😁😁

۴ نظر ۵ موافق ۰ مخالف

مادر فووووق مهربان!

خونه ی ما یه خونه سیاه

ازاون خونه ها که مدام تو جنگن

از بچگی شایان نورچشمی خانواده بود

تبعیضای مامان اینقدر ضایع بود که کل فامیلم فهمیده بودن

وقتی هم که شایان مریض شد دیگه مامان میگفت همه

باید شایان و رو سرشون بزارن

خداروشکر خوب شد ،خداروشکر نامزد کرد

ولی همچنان مامان همون ادمه با این تفاوت که الان زن شایانم

اضافه شده!یعنی ما باید هم شایان رو بزاریم رو سرمون هم زنشو

که یه وقت شایان ناراحت نشه!

حالا مریم واقعا دختر خوبیه من ازش بدی ندیدم

همه جوره احترام میزاره و همه جوره هم بهش احترام میزارم

ولی وقتی مامان باید و نباید میزاره ادمو روانی میکنه

سونیا که کلا لج کرده و هرچی مامان میگه برعکسشو انجام میده

منم که هرچی از نظر خودم درسته رو انجام میدم

ولی مامان نمیدونه با این کاراش چه تخم کینه ای تو دل ماها کاشته...

 

 

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

چشا و گوشا!😐

تو این ۵ سالی که تو این مرکز کار میکنم

همیشه شیفت اخر ماه از همکارا خداحافظی میکنم و کمدمم

خالی میکنم و میرم

چون تو مرکز ما اخراجا همیشه یهوییه و بعداز اخراجم دیگه

اجازه نمیدن وارد مرکز شی و کمدتو خالی کنی 

خودشون کمدتو خالی میکنن هر چی صلاح بدونن بهت میدن هرچی هم ندونن

میندازن دور

اینو بار ها دیدم

طبق عادت هر ماه امروز داشتم باهمکارم خداحافظی میکردم و میگفتم 

اگه همو ندیدم حلال کن!مسوولمون شنید و گفت واسه چی حلالیت 

میگیری؟گفت اخرماهه دیگه

گفت بروووو بابا کی تورو اخراج میکنه اخه؟

همکارم میگه چشه مگه؟

مسوول میگه چش نیس گوشِ

ما این ماه فقط چشارو اخراج کردیم😶

۳ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

تعهد...

بادوستم حرف میزدم 

میگفت همش تقصیر توعه که همه چی خراب میشه 

میگفت تقصیر توعه که ادمای سمی میان تو زندگیت

میگم مگه من چیکار میکنم که میگی همه چی تقصیر منه؟

میگه وقتی با یکی وارد رابطه میشی همون اول میگی ازدواجی نیستی

و قصد ازدواج نداری

میگم خب ندارم 

میگه نداشته باش ولی نگو

وقتی میگی ادمای درست و حسابی رو فراری میدی و ادمای سمی رو 

کنارت نگه میداری 

میگم الکی بگم من قصدم ازدواجه

میگه اره ، الکی بگی میمیری؟ برو تو  رابطه ای که طرف مقابل 

قصدش ازدواج باشه اینجوری تو رابطه دوستی هم تعهد داره

میگم نمیدونم شاید تو راست میگی...

میگه ببند دهنتو نگو شاید مطمعن باش که من درست میگم

 

۳ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

می بخشم...

میگه یکیو ببخش!

فکر میکنم که کیو ببخشم؟

من از کسی کینه دارم؟

اره دارم...

میتونم ببخشم؟

خیلیارو بخشیدم

وقتی تازه جدا شده بودم میگفتم من هیچوقت 

بهنام رو نمیبخشم 

ولی با عقل الان میتونم بگم من اونو بخشیدم...

یا عموم 

عمه هام

خاله م

مامانم

شایان

سونیا

بابام

همه ی کسایی که تو دوران بعداز جداییم اذیتم کردن...

همه رو بخشیدم...

 

۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

Cng😬

ازمونم روز شیفتم بود برای رفتن به ازمون

زنگ زدم سرکار و گفتم مریضم

کلللللی خوشحال بودم که من حتما قبول میشم 

نمیدونستم تعداد اینقدر زیاده و انتخابیا اینقدر کم....

این امتحان تنها راه نجات من  از این کار بود....

اینقدر اون چند روز قبل از امتحان رویا پرداری کرده بودم 

که حد نداشت...

از بعداز امتحان دوباره وارد دنیای واقعی شدم...

دیروز رفته بودم دندونپزشکی برگشتنی رفتم به ماشین گاز بزنم

یکی از ترسای بزرگ من گاز زدن به ماشینه 

اینقدر که تو اینستاگرام کلیپای ترکیدن ماشینا حین گاز زدن

دیدم ،حین گاز زدن واقعا اشهد میخونم چون نمیدونم 

دودقیقه بعد چی میشه

همیشه وقت گاز زدن دعا میکنم که خداااایا ماشین نترکه نمیرم

دیروزم همینطور داشتم دعا میکردم که ماشین نترکه که یهو با خودم 

گفتم خب زنده بمونی که چی؟

کار درست و حسابی داری؟پول داری؟کسی دوستت داره؟ کسیو دوست داری؟

بعدش دیدم نه واقعا ترکیدن ماشین بیشتر به نفعمه تا به ضرر

گفتم خدایا دیگه هرجور خودت مایلی خواستی بترکونی بترکون!

دریافت

 

۹ نظر ۲ موافق ۰ مخالف

۳۰ نفر

امتحانمو دادم خوب بود

ولی قراره از ۳۰۰ نفری که امتحان دادیم

فقط ۳۰ نفر انتخاب کنن

۲۰ تا خانم و ۱۰ تا اقا!

یعنی من جزو اون ۳۰ نفر میشم؟

فکر نکنم...

۲ نظر ۴ موافق ۰ مخالف

امتحان ورودی بیمارستان ملارد

ساعت ۹ امتحان دارم

و بچه ها دارم میمیرم از استرس....

نمیدونم امتحان از کجاس فقط کتاب کمک پرستاری و

جزوه هایی که داشتمو خوندم

فقط میدونم امتحان بزرگیه و ادمای زیادی قراره امروز امتحان بدن

اگه قبول بشم واقعا یه اتفاق خیلی بزرگ تو زندگیم 

میوفته هم از نظر مالی و هم از نظر روحی و روانی  ۳ پله

ارتقا پیدا میکنم

برام دعا کنید.....

۲ نظر ۳ موافق ۰ مخالف

عشق چیز عجیبیه جدا!

عشق!

چند وقته باخودم فکر میکنم عشق چیه؟

انتظارم از عشق چیه؟؟

اصن من تاحالا عاشق شدم؟

وقتی ۱۳ سالم بود از یه پسره خیییییلی خوشم میومد

اسمشو میشد عشق گذاشت؟

نمیدونم عشق بود یانه ولی شب و روز با فکرش میخوابیدم و

بیدار میشم...

ولی خب بچه بودم 

خیلی چیزارو نمیدونستم....

نمیدونم عشق بود یانه ولی هرچی بود تو همون عالم نوجونی

خیلی قوی بود

بعداز اونم تورابطه های دیگه ای رفتم ولی هییییییییچکدوم رو دوست

نداشتم 

نامزدم که کردم دوسش نداشتم که هیچ ازش بدمم میومد

۱۳ سال گذشت تا رسید به پارسال

هرچی فکر میکنم به این نتیجه میرسم اره 

من پارسال عاشق بودم...

اینکه حتی نگاه میکردمش دلم اب میشد 

وقتی بیرون میرفتم باهاش دلم واسش میرفت

در هر حالتی دوسش داشتم

فک نمیکنم تو رابطه ای به اون اندازه حالم خوب بود 

ولی خب اون رابطه هم شکست خورد....

الان حسی نیس ولی خب اون زمان خیلی شدید بود 

ازاون زمان به بعد به این فکر میکنم که اگه دوباره عاشق شدنم

۱۳ سال طول بکشه چی؟

نکنه تا ۱۳ سال دیگه عاشق هیچکی نشم؟

اینوخودم  براش بافتم ولی

هیچوقت نشد که بهش بدم

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

برام دعا کنید..

میدونم اینقدر از دندون پزشکی حرف زدم که همه خسته شدید

ولییییییی امروز داستان فرق داره!

یعنی دندون پزشکی رفتم ولی فررررق داره!

من دندون خراب زیاد دارم یعنی جز هزینه ی ارتودنسی 

۱۱ تومن هزینه ی درست کردن دندونامه، بعد چند وقت پیش یکی از

همکارام بهم گفت یه درمانگاه تو شهریار هست به اسم درمانگاه درخشان

واسه بیمه تامین اجتماعیه و دندونایی که سطحی خرابن رو پر میکنه ولی 

دندونایی که نیاز به عصب کشی دارن رو انجام نمیدن

و خرابارم میکشن و با بیمه رایگانه،

اقا من به سختی وقت گرفتم و امروز صبح رفتم

راستش انتظار نداشتم اینقدر سریع صدام کنن خیلی شلوغ بود

ولی خیلی زود صدام زدن و رفتم داخل تا نشستم رو صندلی و دندونپزشک

نشست که کارو شروع کنه گوشیم زنگ خورد شماره رو یه نگاه کردم

دیدم شماره ثابته ،ولی رد زدم چون دندونپزشک میخواست کارشو شروع کنه

اقاااااا بدون بی حسی زدن دندونمو پر کرد😐😐😐😐

چون با بیمه س و رایگانه واسه پر کردن بی حسی نمیزنن😐😐

حین پر کردن از درد داشتم میمردما ولی خب تحمل کردم و در عرض ۱۰ دقیقه

دندونمو پر کرد!

تا از اتاق دکتر در اومدم گوشی رو نگاه کردم دیدم شماره ثابته و واسه شهریاره

اقا من یه حسی بهم گفت این شماره مهمه باید زنگ بزنم بهش

زنگ زدم چند بار اشغال بود و بعدش که جواب داد اسممو گفتم و گفتم که 

باهام تماس گرفتید ،گفت از بیمارستان امام سجاد تماس میگیرم چهارشنبه 

ساعت ۹ بیا برای ازمون و مصاحبه برای بیمارستان ملارد!

😁😁😁😁

خیییییلی خوشحالم که زنگ زدن 

خدا کنه قبول بشم!

از خوشحالی مسیر درمانگاه درخشان تا سر خیابون ولیعصر رو  که خیییییلی مسیر

طولانی هست و حتما باید با ماشین بری رو پیاده اومدم 

اصلا هم خسته نشدم

تو یک سال و نیم گذشته پیش نیومده بود که اینقدر خوشحال باشم

خلاصه که اقا واسم دعا کنید من نمیدونم چه ازمونیه و چه جوریه وچه سوالاییه

فقط واسم دعا کنید که قبول شم 🙂

راستی با اینکه واسه دندونم بی حسی نزدن ولی میخوام بازم وقت بگیرم

چون ۳ تا دندون دیگه هم دارم که خرابیشون سطحیه و نیاز به عصب کشی نداره

بقیه رو میرم جای دیگه! کم پولی هم نمیشه همین امروز ۶۰۰ تومن جلو افتادم!

 

۴ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

ویلایی ها

دیروز شیفت بودم 

اینجوریه که ما از ۵ صبح کارمون شروع میشه 

و صبحانه بچه هارو درست میکنیم و ساعت ۶ هم 

بچه هارو بیدار میکنیم و صبحانه شون رو میدیم

بعدم نظافت و بقیه ی چیزا و بخش و بچه هارو تمیز

و مرتب تحویل همکار میدیم و ساعت ۸ هم میریم خونه 

خودمون

صبح بعداز صبحانه بچه ها تلوزیون رو براشون روشن 

کردم که سرگرم شن و سرو صدا نکنن 

کارم که تموم شد خودمم حاضر شدم و صندلیموگذاشتم 

کنارشون و نشستم جلوی تلوزیون 

شبکه ای فیلم داشت فیلم ویلایی هارو نشون میداد

اقا من کلا اهل تلوزیون دیدن نیستم این فیلمم ندیده بودم

داستانش برای زمان جنگ بود 

یه محله که هر روز خبر شهادت یکیو به خانوادش میدادن

همه زنای جوون با بچه های کوچیک 

اول صبحی کم مونده بود خون گریه کنم

چند بار گریه م گرفت بلند شدم رفتم تو اتاق که بچه ها نبینن

من گریه م گرفته،چون گریه کردن من مساوی میشد با 

گریه کل بچه ها ...

خلاصه اقا من برای همه ی ادمایی که برای دفاع از مردم ایرااان

تاکید میکنم مردم ایرااااااان نه کشورای دیگه،شهید شدن

خیلی احترام قائلم....

 

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

شوگر ددی

دو سه روز پیش رفتم دندونپزشکیی که میخوام کارامو توش

انجام بدم و هزبنه ی نهایی درست کردن دندونام وارتودنسی مخصوص جراحی رو

پرسیدم ،اومدم خونه برنامه ریزی کردم و تصمیم گرفتم برای درست کردن

دندونام دستبندمو بفروشم برای ارتودنسیم پول اولشو بدم و باقی رو اقساط بدم

بعد هی فکر کردم ببینم راهی هست که دستبنده رو نفروشم دیدم نچ

راهی نیس!

به جزززززز یه راه!

گفتم مامان فایده نداره من باید یه شوگر ددی پیدا کنم

گفت شوگر ددی چیه؟

گفتم شخصی که در ازای خدمات جنسی که بهش ارائه 

میدی خدمات مالی بهت ارائه میده!!😶😶😶

گفت پددددددددددسگ دهنتو ببند😬😬😬

خاااااک برسرت

کارد میزدی خونش در نمیومد

منم میخندیدم بدتر حرص میخورد😂

الان دو روزه تا میخوام حرصشو در بیارم میگم نه واقعا باید به فکر شوگر ددی

باشم😂😂😂😂😂😂

۱ نظر ۱ موافق ۰ مخالف
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان