ازمونم روز شیفتم بود برای رفتن به ازمون
زنگ زدم سرکار و گفتم مریضم
کلللللی خوشحال بودم که من حتما قبول میشم
نمیدونستم تعداد اینقدر زیاده و انتخابیا اینقدر کم....
این امتحان تنها راه نجات من از این کار بود....
اینقدر اون چند روز قبل از امتحان رویا پرداری کرده بودم
که حد نداشت...
از بعداز امتحان دوباره وارد دنیای واقعی شدم...
دیروز رفته بودم دندونپزشکی برگشتنی رفتم به ماشین گاز بزنم
یکی از ترسای بزرگ من گاز زدن به ماشینه
اینقدر که تو اینستاگرام کلیپای ترکیدن ماشینا حین گاز زدن
دیدم ،حین گاز زدن واقعا اشهد میخونم چون نمیدونم
دودقیقه بعد چی میشه
همیشه وقت گاز زدن دعا میکنم که خداااایا ماشین نترکه نمیرم
دیروزم همینطور داشتم دعا میکردم که ماشین نترکه که یهو با خودم
گفتم خب زنده بمونی که چی؟
کار درست و حسابی داری؟پول داری؟کسی دوستت داره؟ کسیو دوست داری؟
بعدش دیدم نه واقعا ترکیدن ماشین بیشتر به نفعمه تا به ضرر
گفتم خدایا دیگه هرجور خودت مایلی خواستی بترکونی بترکون!