برو از ما گریزان باش که ما بدنامِ بدنامیم!

اقا سلوم علیکم!

سال نوتون مبارک!

خوبید؟

من تا میام خوب باشم یه اتفاق بد میوفته و این حال خوبو خراب میکنه

شایان پریروز سونو داشت دوباره گردنش پر از غده شده...

نمیدونم چی میخواد بشه...

شنبه قراره سونوشو به دکترش نشون بدن دخترخالم که تو کادر درمان یه بیمارستان دیگه س میگفت

احتمالا رادیو تراپیش میکنن

خودش دیگه خسته شده میگه کاش نمیرفتم سونو بدم میگه هرچی بیشتر میفهمم تحملش

واسم سخت تر میشه

شایان که همش بچه بازی در میاورد اینجوری مثل ادم بزرگا حرف میزنه

این مریضی شایان و بزرگ کرده...

نمیخوام حرفای بد و ناامید کننده بزنم همش بهش میگم شایان خیلیا هستن درگیر

این مریضین و دوران درمانشونو طی میکنن زندگیشونم دارن میکنن

میسپاریم به خدا تا شنبه ببینیم چی میشه.

سال تحویل سرکار بودم فکر میکردم خیلی غصه بخورم که کنار خانواده نیستم

ولی این بجه ها اینقدر معصومن که ادم پیششون غصه هاش یادش میره

لحظه سال تحویل کلی کنار بچه ها زدیم و زقصیدیم خیلی خوشحال شدن طفلکیا!

توتعطیلات عیدم دوتا اضافه کار برداشتم سوم و ششم ونهم و دوازدهم شیفت خودم بود

چهارمو هشتمم اضافه کار برداشتم

عملا همه ی تعطیلات سرکار بودم ولی دوازدهم و مرخصی گرفتم

اینکه تعطیلات خونه نباشم و خودم انتخاب کردم خیلی هم خوشحال بودم که نیستم

من از کسی طلبکار نیستم ولی از فامیلم دلگیرم

توروزای سختم اونا نمک رو زخمم زدن خیلیاشون خوشحال بودن از ناراحتی من

دیگه محرم نمیدونمشون خوشحال بودم که سرکارم و مجبور نیستم وقتی عید میان خونمون ببینمشون....

سیزده بدر رفتیم همونجا که 5 ساله داریم میریم خیلی خوش گذشت کلی عکس انداختیم

ازخدا میخوام این جمعمون تا ابد پابرجا باشه

توتعطیلات عید یه ادم جدید وارد زندگیم شد که خیلی ادم خوبی بود موقعیت اجتماعیشم خوب بود

من ادمی نیستم که به این راحتی دلبسته بشم

ولی ازش بدم نیومده بود چندبار باهم بیرون رفتیم بهش نگفته بودم که قبلا یه بار نامزد کردم

چون ازاولم هدف ازدواج نبود

ولی بعداز چند روز گفت من فکرمیکنم بهتره به خانواده م بگم تا درجریان باشن واسه اشنایی بیشتر...

من قصدم ازدواج نبود باهاش ولی وقتی یه نفر بیاد و درگوشت حرفای خوب بزنه

ادم هوایی میشه

بهش گفتم نامزدیمو..

گفت مشکلی ندارم

گفتم سوالی نداری؟

حرفی نداری؟

گفت نه

بابرادرش صحبت کرده بود

اومد و پیام داد که خانواده من این موضوع رو خیلی بد میدونن هیچوقت اجازه نمیدن من

با کسی که یه ادم دیگه تو زندگیش بوده ازدواج کنم!

گفتم خوش اومدی....

رفتنش خیلی ناراحتم کرده نه به خاطر اینکه من ازش خوشم میومد به خاطر اینکه

من هر رابطه ای رو شروع کنم و هرچقدرم همه چی خوب باشه باز من یه

جذامی ام تو جامعه که باید مریضیشو پنهون کنه وگرنه طرد میشه...


۱ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان