اعصاب داغون....

سلوم

دارم به این فکر میکنم این همه وبلاگ نیمه کاره مونده

صاحباشون کجان؟خوشبخت شدن؟زندگیشون چطور شد؟اصلا زنده ن یا مرده؟

چندتاشون خودکشی کردن؟

چندتا شون به همه چیزایی که میخواستن رسیدن؟

تکلیف فرشته که اسفند89 میخواست بره شناسنامه شو از عموش بگیره چی شد؟

یاتکلیف اون دختری که اسمش یادم نیست و میخواست بعدازاون طلاق تلخ

دوباره زندگی کنه چی شد؟

فردای اون روزی که میخواستن ازش دزدی کنن چرا دیگه نیومد چیزی بنویسه؟

چه جوری میشه یه روزی خونه مجازیت که خیلی شبا با بغض و گریه توش پست گذاشتی رو

فراموش کنی؟

دلم پرواز میخواد 

برم بالای بلندترین نقطه ای که میبینمو بعدش بپرم پایین

شاید مثلا چندسال دیگه یکی اتفاقی این وبو پیدا کنه و بگه حیف که اخر قصه شو نفهمیدم

مثل الان من که خیلی ناراحتم نفهمیدم فرشته چی کار کرد.

ولی من همیشه مینویسم....

مثلا اگه یه روز اومدی دیدی یه ساله پست نذاشتم مطمعن باش 100 درصد مردم...

ببخشید درهم و برهم نوشتم ...

  لازم بود

 


 

۱۰ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
معصوم
۰۳ اسفند ۰۷:۵۲
منم خیلی به فکر زندگی دوستای مجازیم میشم

پاسخ :

منم همینطور.
 اخر قصه ی بعضیا روشنه ولی کامنتی نمیذارم و نمیگم به نظرم تو بااین کاری که کرد
هیچوقت نمیتونی یه زندگی خوب داشته باشی اگه بگمم قبول نمیکنه,فقط وبشو میخونم و دعا میکنم
اون چیزی که من فکر میکنم اتفاق نیوفته.
آوا Sh
۰۳ اسفند ۰۸:۲۸
سلام شادی جان خوبی؟
اهوم منم گاهی به وبلاگ های نیمه کاره ای که خوندم فکر میکنم و بعدش با خودم میگم ینی آخرسر سرنوشتشون چی شد..
برای همین خودم هیچ وقت دوست ندارم نیمه کاره باشم برای کسایی که این همه مدت وقت گذاشتن و منو خوندن...
در مورد مینا هم...من ترجیح میدم کلا باهاش بحث نکنم.چون بحث کردن به جایی نمیرسه...اونم با خانواده ی شوهر.زیاد حرفاش برام مهم نیست..دیگه هم از دستش ناراحت نیستم واقعا.
نه متاسفانه اون مهتاب وبلاگ نداره..نگرانشم..اما خیلی هم براش حرص خوردم..فکر کنم فرار کرد و رفت..دختره ی دیوونه...خیلی سعی کردم راه درست رو نشونش بدم اما گوشش بدهکار نبود که نبود.

پاسخ :

ادم فکرش درگیر میمونه ,من واقعا دلم میخواد بدونم  اخرش  چیکار کردن...
امیدوارم تو تا همیشه بمونی!!!
این مینا بدجور رو اعصابه!والا من نمیتونم تحمل کنم یکی واسم این پر رو بازی دربیاره!!تو خیلی صبوری
راستش اوا من همه کامنتایی که مهتاب واست گذاشته بود رو خوندم به نظرم حرفاش غیر واقعی
میومد
**مهتاب **
۰۳ اسفند ۰۹:۲۱
خدانکنه 120 ساله بشی
منم انقد ناراحت میشم خیلی ها ک یک سال باهم بودیم حالا دیگ اثری هم ازشون نیست
خیلی خوبه تو اینجوری نباش

پاسخ :

سلوووم ممنون دوست من!!
اره من به نوشتن تو وب ادامه میدم تااااهمیییییییشه
امیرحسین
۰۳ اسفند ۱۳:۰۹

اره راست میگید...

منم فکر میکنمممممممممممم وب قبلیم خیلی دوست داشتم

ی وب بود پسر و دختر همو میخواستن فرار کردن

یه پستم گذاشتن ک ما رفتیم دعا کنید برامون

پسره ابی بود اسمش شمارشم داده بود

هر  چقدر زنگ زدم مسدود بود

 

راستی من خیلی وقت پیش اومدم وبتون ی شب یادم افتاد یادم

اون پستی بود ک فامیلتون با ی زن مطلقه بچه دار تو بیمارستان ازدواج کرده بود

 

بعد چندماه اتفاقی اومد بازم وبتون

پاسخ :

سلووووم!!وااای چه جالب!ادرس وبشونو اگه هنوز یادته بهم بده,
قسمت بوده بشیم یکی از دوستای مجازی که راهت دوبار به این جا افتاده!!!!
ناهید بانو
۰۳ اسفند ۱۵:۴۲
منم جزو اون دسته ادمایی ام که نیمه کاره ول کردم خخخخخخ
همیشه فک میکردم هیچ وقت دست از نوشتن برنمیدارم اما نمیدونم یهو چی شد!!!

پاسخ :

نه ناهید تو اونجوری نیستی تو هرچند وقت یه بار میای و یه پست میذاری از خودت خبر میدی,
من تو اون پستی باهات اشنا شدم که گفته بودی وبتو حذف کردده بودی و دقیقه نود دوباره برش گردوندی,
واست کامنت نمیذاشتم هیچوقت چون میگفتم حالا به فرضم که بذارم مگه میخواد جواب بده,ولی وقتی
خودم وارد یه خونه مجازی شدم دیدم دنیا تو اون خونه متفاوته و ادم خوشحال میشه جواب کامنتارو 
بده و با دوستای مجازیش صحبت کنه,من خودم قول میدم تا اخر عمرم حتی تا وقتی که نوه و دار بشم
اینجارو ول نکنم البته اگه بیان تا اون موقع بمونه
طاها میرویسی
۰۳ اسفند ۱۶:۱۱
بعضی وقتا شرایط میگه که تو نتونی به اینترنت بیای و پستی بذاری!
زیاد سخت نگیر!

پاسخ :

سلووم
نه طاها  میشه ادم یه مدت طولانی ادم به نت دسترسی نداشته باشه ولی به نظرم یه سال دیگه خیلیه!
میشه تو یه سال اصلا به نت دسترسی نداشته باشی؟؟؟
بعدم من وبای رو خوندم که طرف دیگه از سال۸۹به بعد چیزی ننوشته یا کلا فقط دوسال نوشته و ول کرده
من همیشه تو دلم فکر میکنم حتما اونایی که وباشونو ول کردن  زندگی اونجوری که میخواستن واسشون
پیش نرفته واسه همینه که  دیگه دوست ندارن به وبشون برگردن
♥رکســــــــــانا♥
۰۳ اسفند ۲۱:۱۹
سلام آبجی جون.خوبی؟آره به نظر منم خیلی بده  که خاطراتتو فراموش کنی و دیگه نیای و ننویسی...
من خودم یه وب دارم که اتفاقات روزانه و دل نوشته هامو توش می نویسم که هیچ وقت تا حالا تنهاش نزاشتم...

پاسخ :

سلووم!اره واقعابده ,به نظرم یه جوری توهین به دوستای مجازیتم هست که یهو بری
His Love
۰۳ اسفند ۲۳:۰۵
خیلی بَـــده که دوستایِ مجازیمون یهو میذارن میرن :(

پاسخ :

سلوم عزیزم! اره واقعاوفکر ادم تا یه مدت طولانی درگیرشون میمیونه
ناهید بانو
۰۴ اسفند ۱۲:۳۲
آره الان که فکر میکنم میبینم حق با توه من هیچ وقت نتونستم از اینجا دل بکنم، حتی با وجود مزاحمایی که دلزده ام کردن اما حتی دقیقه نود هم برگردوندم وب رو
ممنون که هستی دوست من
آره ادم دوستاشو چه خاموش چه روشن دوس داره و یه جورایی انگار واسه اونا مینویسه
ولی واسه دوستای روشنش احترام بیشتری قائله

پاسخ :

ازهمون اولین پستی که تو وبت خوندم از شخصیتت خوشم اومد همونموقع ادرستو توی یه دفتر نوشتم
که یه وقت گمش نکنم!!
دقیقا همینطوره منم واقعا به دوستای وبلاگیم همین حس و دارم,
امیدوارم ازاین به بعد همیشه  و بدون فاصله  تو وبت ببینمت!!
امیرحسین
۰۴ اسفند ۱۹:۳۰

سلام ن والا تو وب قبلیم لینک بودن

وبمو حذف کردم اونم رفت همش

پاسخ :

حیییییییییییف!!!
خداکنه الان خوشبخت باشن
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان