هییس دخترا اعتراض نمیکنن

دوباره برگشتم به روزایی که همش تو تختم بودم

وقتی از سرکار برمیگردم تو تختمم تاشب

شبام تا صبح تو یا تو اینترنتم یا دارم فیلم میبینم.

بابای مصطفی هم فوت کرده و اون حالش بدتر ازمنه

و بدی ماجرا اینجاست که من نمیدونم اصلا چه طوری میتونم

کنارش باشم

ازش فاصله گرفتم چون میترسم یه وقت یه چیزی بگم یا یه کاری

کنم که حالش بدتر شه.

امروزم برام پیام اومد فردا باید برم دادگاه برای ادامه شکایتم

چندروز پیش مسوول بخشمون گفت گناه داشت چرا شکایت کردی

مگه حالا چی شده چندتاپیام داده دیگه :/

ولی من فک نمیکنم کار اشتباهی کرده باشم

همیشه وقتی یکی مزاحممون شد گفتن خودت مقصری که مزاحمت شدن

یا مجبورمون کردن که سکوت کنیم,

همیشه گفتن اگه چیزی بگی ابروی خودت میره

همیشه اذیت شدیم ولی اعتراض نکردیم

الان اگه سکوت کنم به شعور خودم توهین کردم

یکی بیاد کلی ناسزا بگه و تهدید کنه که بچرخ تا بچرخیم و به وقتش تلافی میکنم

کلی به ادم استرس بده کلی اعصاب ادمو خورد کنه بعدم که میری شکایت میکنی

بگن حالا مگه چی گفته رفتی شکایت کردی

این شکایت شاید باعث شه من کارمو از دست بدم ولی هنوزم فکر نمیکنم

که کار اشتباهی کردم.

۰ نظر ۲ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان