گاو پیشونی سفید

اقاسلام علیکوم

گفتم میام ونتیجه ی داستان خواستگاری رو

براتون مینویسم!

قرار بود خانوادهی محمدخان پنجشنبه شب

همگی جمع شن خونشون و درمورد خواستگاری و

بقیه مسایل مربوط به ایشون صحبت کنن!

نگو اقا محمد که خووودشم یه نامزدی سابق داشته

درمورد نامزدی نافرجام سابق من صحبت

میکنه و با مخالفت شدید برادرا,زن برادرا و خواهرش

رو به رو میشه!indecision

خلاصه باهم بحث میکنن و مراسم بلاتکلیف تموم میشه!

جالب اینجاست که این موضوع رو برای من خیلی

بد میدونن ولی برای پسر خودشون

رو اتفاق مهمی نمیدونن!

وقتی پیام داد و این موضوع رو تعریف کرد

باهم بحثمون شد و گفتم از نظر من این قضیه

منتفیه!

ایشونم خیلی جالبه که میگن به جای توپیدن به من باید

به فکرچاره باشیم!

اخه من چه فکری باید بکنم واسه بی فرهنگی ادما؟

اینکه چون من دخترم نامزدی گذشته م خیلی مهمه

و چون اون پسره نباید مهم باشه رو من باید چه چاره ای براش

پیداکنم؟

اوووف متنفرم ازاینکه هرجا قدم میزارم مثل یه

گاو پیشونی سفید باهام رفتار میکننsad

۰ نظر ۳ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان