شاید یه روزی دلت خواهر خواست.....

ازسونیا خیلی ناراحتم

همون بدجنسیه که بود

هیچوقت یادم نمیره تو روزای بعدازطلاقم چقدر بهم متلک میگفت و دلم

و میشکست...

هیچوقت یادم نمیره وقتایی که حالم بد بود نمک میشد رو زخمم...

هیچوقت هیچ چیز و یادم نمیره

والان هنوزم این منم  که اینجا 23سالمه ولی هر چندوقت دلم از خواهر 18 سالم

جوری میشکنه که اروم شدنش خیلی زمان میبره....

سونیا من واقعا نمیتونم ببخشمت...

۳ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
مهسا ر ب
۰۶ اسفند ۱۶:۲۱
شادی؟؟؟

پاسخ :

جاااانم؟؟
His Love
۰۶ اسفند ۱۶:۴۳
شاید واقعاً تهِ دلش هیچی نیست !
اما امیدوارم دیگه هرگز دلِتُ نشکنه و دلش، قدِ خواهر بزرگه ـش مهربون باشه ^_^

پاسخ :

مرسی دوست خوشگلم
Reyhane
۱۸ اسفند ۲۲:۱۵
سلام شادی جان..
خوبی عزیزم؟؟؟
ممنون که به یادمی..منم برات دعا میکنم روزهای بد زندگیت برای همیشه تمام بشه و روزهای خوب زندگیت از راه برسن..
میدونم خیلی سخته آدمها از نزدیکاشون زخم بخورن...اما اینو میدونم که خواهرت به اقتضای سنی که داره حرفهایی رو میزنه که ناراحت میکنه اما یکم که بزرگتر بشه میفهمه که چه حرفهای بدی به عزیزترینش زده و پشیمون میشه...
موفق باشی مامان مجرد حال و مامان متاهل آینده

پاسخ :

سلام دوست جون مهربونم
سونیا 18 سالشه دیگه باید عاقل شه باید بفهمه بعضی حرفا بدجور دل میشکنه و نمیشه
جبران کرد...
مرسی که همیشه هستی دوست قدیمی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان