اشتباهات بی پایان من

خدا پشتو پناهش .

مامان هم خوبه شکر خدا کارای خونه من انجام میدم

چشمتونو ببندید باز کنید اومده بخدااااااا اولش سخته

پسرخالمو پارسال شهریور بردیم راهیش کنیم اراک

اموزشی دقیقا اخرین اتوبوس بود

خدافظی کردیم پسرخالم برا بار اول گریشو دیدم

بعدش بردن اخر خیابون فنس گذاشتن کسی جلو نره

بی سیم زدن ک بفرستن گفتن از تهران سرباز اومده جا نیست

برید شنبه برید قرار گاه همدان معرفی کنید.

پسرخالم اینا 40 نفر مث چییی میدویدن

هیچی دیگه قرار گاه همدان خیلی نزدیک ب خونه خالم

از پشت بومشون معلومه

الانم شکر خدا اردیبهشت تموم میکنه

الان جز شیرین ترین خاطرمونهههههه

خیلی باحال خرس گندها میدوین هرکدوم ی کیلو سیبیل خخخ

...............

راستی رفتید شلمچه مارو هم دعا کنیدو..

شاید نتونم دوسه روز بیام وب تا اتاقمو جمع کنم

سیدمیلاد هرسال از 20 اسفند تا 20 فروردین میرفت شلمچه

از میهمانا پذیرایی میکرد... خادم بود

اگه شهید نشده بود شاید بازم اون جلوی اتوبوستون

اسفند دود میکردو خوش امد میگفتن جلوی پاهاتونو تمیز میکردن.

ولی حیف ک رفت......................

جای خیلی خیلی مقدسیه وو....

ثانیه ب ثانیشو قدر بدونید..

خوش بگذره بهتون.............

التماس دعاااااااااااا