خودکشی

سلام

دوستان من بلاخره اومدم

اول اینکه سال جدید رو بهتون تبریک میگم و امیدوارم سال خوبی

رو شروع کرده باشید

امسال اصلا عیدی وجود نداشت یعنی من که اصلا حس نمیکردم عیده

سیل امسال خیلی هارو داغدار کرد و خیلی ها همه چیزشون رو دست دادن

حتی فکر کردن بهش هم باعث میشه ادم حالش بد شه

همکار خودمم خواهر و خوهرزاده ش رو تو سیل شیراز ازدست داد

یکی دیگه از همکارام هم خونه ی پدریش رفت زیر اب

خدا خودش کمک کنه حال مردم ازاین به بعد خوب شه....

خیلی از دوستای قدیمی قصه ی من و عموم رو میدونن

میدونن که عموم با من چیکار کرده بود

میدونن که من از سال 92 که نامزد کردم تا الان باعموم قهر بودم

6 ماه پیش تو مراسم عمو بزرگم شرایط  اشتی پیش اومد ولی من اشتی نکردم....

😔

کاش میکردم....

این عموی من 43 سالش بود و از زدواج اولش یه پسر 17 ساله داشت

وقتی پسره دوساله بود همسرش ازش جدا و شد و واسه همیشه رفت

عموم 10 سال پیش با همسر فعلیش ازدواج کرد و الان یه دوقولوی 8 ساله داره

خب خدارحمتش کنه ولی اخلاقش خوب نبود علت قهر ماهم کاراشو اخلاق بدش

بود

قبل از عید باخانمش دعواشون شده بود وخانمشم قهر کرده بود رفته بود

اقا این هی میرفت دنبال خانمش

اونم میگفت خونه رو به نامم کن حق طلاقم بهم بده برگردم

 5سال بود باهاش حرف نمیزدم و از حال روحیش خبری نداشتم

ولی مثل اینکه خانمشو خیلی دوست داشت...

22 فروردین با قرص برنج خودکشی کرد....

تو اوج ناباوری تو چند ساعت فوت کرد...

من سرکار بودم اونروز شارژر نبرده بودم گوشیم خاموش بود

ساعت 10 شب با گوشی همکارم تماس گرفتم مامان گفت عموت ساعت 5

خودکشی کرده الان بیمارستانه گفتن احتمالش خیلی کمه زنده بمونه ...

باور نکردم,زدم به مسخره کردن و خندیدن....

ولی عموم ساعت 1 فوت کرد

دلم پراز کینه بود ازش ,پر از نفرت,پراز خشم...

وقتی مامان به گوشی همکارم پیام داد که عموت فوت کرده انگار

همه ی این کینه ها یه دفعه پاک شدن

انگار نه انگار که من تا چند روز پیشش میگفتم کاش واسه همیشه از جلوی چشمام

گم شه....

اون بد کرده بود بهم ولی چقدر من بد بودم که نبخشیدم...

کاش باهاش اشتی میکردم...

عذاب وجدان ندارم چون بهش بدی نکردم ولی عذاب وجدان دارم ب خاطر

اینکه اگه من باهاش قهر نبودم شاید با بابام درددل میکرد و اینکار و باخودش

نمیکرد...

بیچاره...

شب اول که فوت کرد به خانمش زنگ زدن جواب نداد بهش پیام دادن که شوهرت

فوت کرده بیا ولی نمیدونم شاید باور نکرده بود که جواب پیاما روهم نداد

فرداش جنازه رو تحویل ندادن منم از سرکار م رفتم خونه ی عزیزم

بیچاره عزیزم تو 6 ماه دوتا پسرشو از دست داد

 حال همه بد بود

اونروزم خانمش نیومد

شبش خانواده ش زنگ زدن که اره مریم باور نکرده بود حالا ما فردا میاییم

واسه تشییع جنازه

عمه هامم گفتن حق نداری بیای و بیای فلان میکنیم و بیسان میکنیم

بابامم بهشون گفت اینا عصبانی و ناراحتن و باعث و بانی این اتفاق رو زنش میدونن

میتونید بیایید عواقبش باخودتون

اونم خیلی راحت نیومد

نه تشییع اومد نه مراسم ختمش...

پریروزم هفتمش بود که زنونه رو توخونه ما گرفتن مردونه رو خونه خودش که روبروی خونه ما بود گرفتن.

به همین راحتی با یه اشتباه رفت زیر خاک

طفلک عزیزم

فکر نمیکنم بیشتر از چندماه زنده بمونه

تواین چند روز خم شده اصلا دیگه بدون عصاش نمیتونه راه بره

به خاظر کینه ای که این چندسال ازش تودلم بود از دست خودم خیلی ناراحت و

عصبانیم همش براش فاتحه میخونم امیدوارم خدا از گناهاش بگذره...





۲ نظر ۰ موافق ۰ مخالف
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان