گریه...

امروز از اون روزاست که سر هر موضوعی دلم میخواد گریه کنم

سر فوت مادر بزرگ نامزد سابقم،(دیروز فوت کرده)

سر کلیپی که تو اینستاگرام دیدم

سر هپی که بزرگ شده و نمیدونم عقیمش کنم یا نکنم

سر گرسنگیم به خاطر رژیمی که گرفتم

سر کش مویی که دیشب سرکار گم کردم 

سر چاییم که کنارمه و سرد شده....

سرهرچی...

صبح از سرکار اومدم خونه رفتم قبرستون سر خاک 

مادر بزرگ بهنام 

تا تونستم گریه کردم 

یه ساعتم نشستم و برگشتم خونه

تو تموم اون یه ساعت خدا خدا میکردم که کسی از خانواده شون

نیاد...و خداروشکر که نیومدن

الانم یه بغضی تو گلومه که هر لحظه ممکنه بترکه...

۳ نظر ۲ موافق ۰ مخالف
سحر
۱۱ ارديبهشت ۰۸:۵۹

تو چه مهربونی

مادربزرگش خانم خوبی بوده حتما

خوب باشی

 

پاسخ :

🖤🖤
سحر
۱۱ ارديبهشت ۰۹:۰۱

رژیمتو قبل جراحی یکم آسونتر کن، چون بعدش خواه ناخواه یکمی لاغر میشی، بعدم ممکنه ترمیم زخم و... طول بکشه

 

پاسخ :

از چند روز مونده به عملم رژیمو کنسل میکنم
سحر
۱۱ ارديبهشت ۰۹:۰۴

رژیم خاصی گرفتی یا من دراوردی؟

پاسخ :

نه از یه پیج تو ااینستا گرام گرفتمش سال ۹۹
با همین رژیمم ۱۲ کیلو کم کردم بعد ول کردم دوباره برگشت
الان ۱۵ فروردین شروع کردم و تا امروز ۶ کیلو کم کردم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان