سلووم
الان از بهشت زهرا برگشتیم,اصلا نمیتونم باور کنم علی رفته زیر خاک....
ساعت2 ونیم بابا گفت میخوام برم بهشت زهرا اگه تو و سونیا میخوایید,بیایید بریم
دیگه من و سونیاهم سریع حاضر شدیم وقتی رسیدیم اونجا قبر علی رو که پیدا کردیم
وقتی نشستم بالا قبرش نمیتونستم باورکنم علی اینجا خوابیده اصلا نمیتونستم باور کنم اینجا
خونه ی پسر عممه که همیشه تو بچگی باهم بازی میکردیم...
اونموقع ها بیژن مرتضوی یه یه کلیپ داده بود بیرون اسمشو یادم نیست
ولی یادمه یه دختر سیاهپوست با تاپ و شلوار سفید توش میرقصید,
علی همیشه مسخره م میکرد و میگفت تو شبیه اینی!!!!
منم همیشه اخرش گریه میکردم!
خدارحمتش کنه.
قطعه هنرمندانم رفتیم سرخاک مرتضی پاشایی,خسرو شکیبایی,
نیکو خردمند...
بعدشم رفتیم اون قطعه ای که واسه اعدامیای سیاسی سال 63 بود,
توضیح نمیدم اونجا چه جوریه فقط اگه رفتید بهشت زهرا به اونجاهم سر بزنید
دلتون واسه غریبی و بی نام و نشونیشون میسوزه...
حال خودمم خوب نیست ,میترسم از تنهایی
از اینکه تا اخر عمرم تنها باشم میترسم یا اینکه یکی بیاد تو زندگیم که
باخودم بگم کاش بهنام و تحمل میکردم....
دیگه دنبال یه زندگی عاالی نیستم میدونم چیزایی که واسم خیلی
مهم بودن و باید بذارم کنار,دیگه نباید دنبال این باشم که طرق مقابلم قبلا
چیکارا کرده ...
چون هرکسی پیدا نمیشه که یکی مثل منو دوست داشته باشه...
اخ بهنام.....
زندگیم نابود شد از خدا میخوام زنده بمونم تا نابودی تک تکتونو ببینم...